هر وقت كه به نیلوفر های آبی نگاه می كنم
یاد تو میفتم عزیزم
می دونی ؟ هنوزم خراب اون شبام
خیلی دوست داشتم كه دستای تو همیشه مال من باشه
اما بدون تو شبا فقط می كردم دائما ناله
می خوام بشینم و گریه كنم ولیكن فایده نداره
چون اینو می دونم كه با تو بودن یه رویای محاله
من مردم ، این روزا یه جورایی تو اون دنیام
و وقتی عصبی می شم وایمیستم تو رو شما
مثل روزایی كه بهم دروغ می گفتی با چشات
تا آخرین باری كه دیدمت دم دانشگاه
من هنوز یادمه تو رو می دیدم دم كتابخونه
ورق كتابا خیس بود اون اشک چشام بودش
من همه ی ناراحتیام بود از دل آرومت
چون می دونستم زندگیم بی تو هر دقه كابوسه
بعد اگه خاموشه شمع قشنگ وسط سفره
تو چیزی واسم نذاشتی جز یه دست خط مرده
كاری كردی كه همه عقده هام تو هر وعده گم شه
تو كارمم نمی تونم كنم یه حركت خوشگل
از رگ خشک من معلومه خونی نیست تو بدنم
این یه بارم فقط با اشكای خیسم خوندم ازت
من از همه ی بهارای زندگیم موندم عقب و
این روزا مسیر زندگیم مثل ذوزنقه است
خیلی دوست داشتم كه دستای تو همیشه مال من باشه
اما بدون تو شبا فقط می كردم دائما ناله
می خوام بشینم و گریه كنم ولیكن فایده نداره
چون اینو می دونم كه با تو بودن یه رویای محاله
انگار خدا واسه تو جبرئیل و رو زمین فرستاده
كه مأمور این باشه بگه میام به استقبالت
چون من تا انتهای دنیا خیابونا رو میدوئم
میام اونا رو می كشم ، كه چشاتو می دزدن
من تو تنهاییم فقط دارم یه جای چار دیواری
زندگیمم شده عین فیلمای چارلی چاپلین
و بارون چشام از دوریت یه جای تاریک بارید
نمی خواستم كسی بفهمه خانومی قاطی ما نی
بیا بسازیم قصر عشق و چون من از بازی خستم
راستی عكستو رو دیوار اتاق نقاشی كردم
فقط از دیدگاه من یه صحنه فراموش نمیشه
حتی صدها روز دیگه تو با دو تا دیگه بودی
كه این مقایسه حتی رو ترازو نمیره
بهم دروغ می گفتی كه دل من آروم بگیره ؟
وقتی چشام مثل چشم عقاب چشماتو می پایید
می گفت می خوای با دروغات میله زندانو بسازی
خیلی دوست داشتم كه دستای تو همیشه مال من باشه
اما بدون تو شبا فقط می كردم دائما ناله
می خوام بشینم و گریه كنم ولیكن فایده نداره
چون اینو می دونم كه با تو بودن یه رویای محاله
نظرات شما عزیزان: