به هركه كفتم غلامتم،مرا فروخت

*

ای توای مایه ی آرامش من،ای توای راه من و چاره ی من،ای توای نور دل و دیده ی من،ای توای شمع شب تیره ی من،ای توای نور ده مهتابم،بی تو و فکرتو من بیتابم،بی تو من راه ندارم به کسی،بی تو من هیچ ندارم نفسی،به تو و عشق تو من درگیرم،بی تو و عشق تو من میمیرم...

maede

چرخه بازیگربه زنجیرم کشید،پادشه بودم ولی زیرم کشید،حال این دلخسته رایاری مکن!،زخمهایم راپرستاری مکن!آرزودارم به تنهایی من گردی دچار،تابدانی زخمهاخوردم زدسته روزگار*

*

روز هـآیــَم را خیــآبـآטּ هـآی
ایـטּ شـَهر گرفتـﮧ انـد،
و شـَب هـآیـَم را خواب هـآے تــو
بیـولوژے هـَم نخوانـده بـآشے
میفـَهمے چـﮧ مرگـَم است !

*

آرزوی قلب پاکم دیدن دلدارشد.دیدن چشم سیاهو روی ماهه یارشد.آن همه دلدادگی چون نقطه ای شددرکتاب.شادی قلبم دگردرحسرت دیدارشد.اوبه اشک چشمهای خسته ام خندیدورفت.آرزوی آخرم تنهاطناب دارشد،*
*

از درون نتفه كاه آدمي عمرم شد آغاز/ازسرشهوت برانىهاي انسانى هوس باز/اه اىمادر نميدانم جكونه خام كشتي/شايدازيك شب زبان بازى توهم در دام كشتي/اي بدر من لخته خونى بسته ازجنس تو بودم/من به اجبارتو آن شب ديده بر دنيا كشودم/حاصل يك شب هوس بازي و نازو دل فريبي
كودكي آمد به دنيا ازتبار نااميدي

*

ازکجایی قصه گویم تابدانی کیستم،من سزاوارچنین نامهربانی نیستم،من همان بیچاره ام ازچاله افتادم به چاه.سربه داربی وفایی دادم امابی گناه..

*

ازنمک برزخم پاشیدن بیاوبر هذر،دیگراززخم زبان ازپا فتادم رهگذر.این درخت بی ثمرخکشید،ای هیزم شکن،ازچه می ترسانی اش،ازخوردن زخم تبر؟

*

اسم من چيست؟خدايا چه كنم يادم نيست/امشب آماده شدم تاچه كنم يادم نيست/من كه نزديك شقايق بودم/پاشدم آمد اينجا چه كنم؟يادم نيست/من چرا ازتو بريدم؟ چرا برگشتم؟/ازتوپرسم چه كنم يادم نيست/اين نوشته غزل كيست كه من مىخوانم؟/اسم او چيست؟خدايا چه كنم يادم نيست

mehrab

*

برسيدم جراديركرده است
نكند دل ديكري اورا اسيركرداست
خنديدم كفتم
تنها دقايقى تأخيركرداست
كفتم امروزهواسرد بود
شايدموعد قرارتغييركرداست
به سادكيم آينه خنديد كفت خوابى سالها ديركرداست
به آينه نكاه مىكنم
آه عشق اومرا بيركرداست
راست مىكفت:آينه منتظرنباش
اوبراى هميشه ديركرده است

*

به سنگهاگفتند:لحظه اي انسان باشيد.سنگهاگفتند: هنوزبه قدرکافي سنگ نشديم

*

به كودك فال فروش كفتم جه ميكنى؟كفت:به كسانىكه درامروز خودمانده اند فردا را مىفروشم €

mehrab

بی تودنیابرسرم آوارشد،بین ماهرپنجره دیوارشد،بی تودنیااسوه ی آوارگیست،بی تورسم عشق،رسم بردگیست،بی تودنیارانمیخواهم دگر،سربه بالین می نهم باچشم تر،شب چه طولانیست،چشمانم پرآب،برشب من همچوخورشیدی...بتاب

*yaser

بيا بامن مدارا كن كه من مجنونم و مستم...بيا بامن مدارا كن كه من غمكين ودل خستم...اكر ازدرد من برسي بدان لب را فروبستم...اكر از زخم دل برسي بدان مرحم برآن بستم...بروعشق ازخدا آموز كه من دل را براو بستم.

mehrab

خبر جون سيل دنيارا كرفته...
كه دارا رفته سارا را كرفته...
خودم را دار خواهم زد يقينا...
دلم تصميم كبري را كرفته...

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: